طوبی

    منی که مایه ی ننگم به حد رسوایی چگونه از تو بخواهم به دیدنم آیی ؟ چو خویش یار تو دیدم چه نیک فهمیدم عزیز فاطمه مهدی (عج) چقدر تنهایی !

  • خانه  اخیر آرشیوها موضوعات آخرین نظرات 

شعاع مهربانیت

28 دی 1401 توسط سدید

  عکس نوشته امام زمان 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

ای پادشه خوبان
        داد از غم تنهایی
              دل بی‌تو به جان آمد
                      وقت است که بازآیی

                                    🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

 

 نظر دهید »

به عشق تو

27 دی 1401 توسط سدید

پیوند: https://eitaa.com/gohar_yekdane

       من زنده‌ام

‌‌‌             به عشق تو ♥

                   یا صاحب الزمان

امام زمان

 نظر دهید »

عنوان صحیفه مؤمن

27 تیر 1400 توسط سدید


سرلوحه پرونده هر مؤمن (در روز قيامت) دوستی و محبت علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام است.

 نظر دهید »

مسیر هدایت

26 تیر 1400 توسط سدید

عمار! هر وقت دیدی علی تنها به راهی می رود و همه ی مردم به راهی دیگر، تو مردم را واگذار و در مسیری برو که علی می رود.

غدیر

 نظر دهید »

بگو تاکی!؟

26 تیر 1400 توسط سدید

تا کی بعد از هر نماز بگویم یامن یکفی من کل شیء و لایکفی منه شیء اکفنی ما اهمنی؛ اما باز هم دلم غمگین باشد و کامم تلخ!؟

کاش می توانستم آرزوی مرگ کنم!

افسوس! که مرگ هم پایانی بر این تلخی ها نیست

در بند دو زندانم

زندان گناهانی که گویی رهایی از آنها ناممکن شده

و زندان دنیایی که برای آزردنم از همان دوران جنینی قیام کرده و قصد قعود هم ندارد

سختی ها

 مصیبت ها

 بیماری ها

تنهایی ها…

تمامی ندارد انگار

خسته از این همه ، دنبال راه نجات گشتم

گفتند تویی تنها راه نجات بشریت

تویی واسطه ی زمین و آسمان

همان کسی که گرمای وجودش

خورشیدوار، دل های سرمازده را جان می دهد

همان کسی که مرهمی ست بر قلوب زخم خورده ی جهانیان

سال هاست که زندان جهنمی زمین را

تنها به امید بهشتِ حکومتِ عدلت تحمل می کنم

و باید اعتراف کنم کاسه ی صبرم به سر آمده و طاقتم طاق گشته

پس کی می آیی مولا جان!؟

 4 نظر

دنیای عاشقی

24 تیر 1400 توسط سدید

عاشق شدن چقدر خوب است

عاشق که شدی بی قرار می شوی

دلت که مرده بود جان می گیرد

آسمانش هم مدام ابری می شود و گاهی می بارد

یک وقت بارش پراکنده دارد

و یک وقت هم سیل راه می اندازد

چقدر این سیل ها را دوست دارم

سیل هایی که خانه ی دلت را آباد می کند

عاشق که می شوی دیگر حال خودت را نمی فهمی

فکر و ذکرت می شود عشقت

دلت می خواهد همه جا درباره ی او حرف بزنی

و من دوست دارم درباره ی تو حرف بزنم

تویی که طبیب دردهای منی

کافیست که با تو حرف بزنم

غم های عالم هم، اگر در دلم جاخوش کرده باشند

 به معجزه ی درد دل با تو رخت برمی بندند و می روند پی کارشان

راستش گاهی در به در دنبال غم و غصه می گردم

تا بهانه ای باشد که سر حرف زدن با تو را باز کنم

هیچ می دانی بزرگترین آرزویم یار راستین تو بودن است!؟

خوب می دانم تازه در پله ی اول عاشقی ام

و تا یار راستین شدن فقط خدا می داند چند پله مانده است!

دعایم کن دعا کن برای عاقبت بخیری ام

دعا کن برای کسی که عمرش شده چراگاه شیطان

دعا کن برایم آقایی که مستجاب الدعوه ای

دعا کن برایم مولا جان

 نظر دهید »

غفلت نکنیم

23 تیر 1400 توسط سدید

 

غفلت

 

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 24

یا زهرا

السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَة

پیوندهای وبلاگ

  • گوهر یکدانه
  • سدید
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس