تو باز می گردی می دانم !
22 بهمن 1394 توسط سدید
آقا نگاهت جای آهوهاست، می دانم
دستان پاكت مثل من تنهاست، می دانم
آقا دلت در هيچ ظرفی جا نمی گيرد
جای دل تو وسعت درياست، می دانم
می آيی و با دستهايت پاك خواهی كرد
اشكی كه روی گونه مان پيداست، می دانم
برگشتنت در قلب های مرده مردم
همرنگ طوفانی ترين درياست، می دانم
جاي سرانگشتان پرنورت در اين ظلمت
مانند رد باد بر شنهاست، می دانم
اي كاش برگردی كه بعد از اين همه دوری
يك بار حس بودنت زيباست، می دانم
آقا اگر تو برنمی گردی دليل آن
در چشمهای پرگناه ماست، می دانم
كی بازميگردی، برايم بودن با تو
زيباترين آرامش دنياست، می دانم
تو باز می گردی اگر امروز نه، فردا!
از آتشی كه در دلم پيداست، می دانم
سپيده شمس